لیدر ریاستارت در پیامی توییتری خطاب به پرزیدنت ترامپ نوشت:
آنان که حقیقت را نمیدانند، نادانند و آنان که حقیقت را میدانند و به آن عمل نمیکنند، خیانتکار و تبهکارند.
آقای ترامپ، دشمنان شما احمق نیستند بلکه تبهکارند و با آنها نمیشود بحث کرد و یا مهربان بود، فقط باید حمله کرد!
شما باید باور کنید که گلوبالیستها و رادیکالیزمها به خون میهن پرستان تشنه هستند، به جای جنگ با این احمقها در تاریکی، چراغها را روشن کنید تا تاریکی خودش برود.
فقط کافیست به میهن پرستان کمک کنید، تا به سادگی پیروز شوید.
در شرایطی که سلطه پذیر کردن مردم سرزمینها با ایجاد شکاف بین آنها به بهانههای مختلف مانند دین، زبان، نژاد، قومیت و… کار همیشگی سیاستمداران و قدرتطلبان است، یافتن راهی برای بازشناسی پیکره واحد انسانی و درک شعار “بنی آدم اعضای یک پیکرند” میتواند راهگشای ملتها برای عظمت و بزرگی باشد.
در این راستا وطن پرستی یا ملی گرایی نیز میتواند بخشی از پیمودن این مسیر باشد. یک ملت میتواند ساخته شده از تنوعات قومی، زبانی، دینی، جغرافیایی و… مختلف باشد که در حوزه سرزمینی بزرگتر دارای هویت ملی یکسانی شدهاند.
سالهاست تلاش شده سرزمینها و ملتها برای بهرهکشی بیشتر تحت استثمار قرار گیرند.
برای هر سرزمین و ملتی فرمولی نوشته و طبق آن عمل شده است تا از اتحاد و یکی شدن اجزای آن باهم، جلوگیری شود.
همان سیاستی که درندگان برای زدن به گله استفاده میکنند تا آن را به بخشهای کوچکتر تقسیم کرده و طعمه خود را راحتتر به دام بیندازند.
ایجاد اختلافات و دامن زدن به آن با رادیکالیسم (افراط در هر زمینهای) ممکن شده و پیوند دادن زنجیروار این تکثر، با گلوبالیسم (با تعیین تکلیف از بیرون) انجام گردیده است.
رادیکالیسم و گلوبالیسم نمیتوانند از هم جدا باشند و وجود هریک ضامن بقای دیگری است تا ضرب المثل “تفرقه بینداز و حکومت کن” نمود اجرایی پیدا کند. حکومت کردن (تعیین تکلیف از غیر) بدون تفرقه انداختن ممکن نیست. زیرا یک ملت متحد خودش با خودش کنار خواهد آمد و خودش بر خودش حکومت خواهد کرد!
اگر ملت را یک سیستم بسته در نظر بگیریم تنوعات مختلف حکم آنتروپی را پیدا کرده و تروپ مخصوص به خود را خواهند ساخت. اما باز کردن سیستم و دخالت در آن با رادیکالیسم ممکن شده و ساخت تروپ ایزوله در جهت گلوبالیسم چیزیست که برای بهرهکشی استفاده میشود.
تروپ ایزوله با حاکمیت جزء بر کل ایجاد میشود. محوریت هر چیزی بجز دانایی و توانایی. هر چیزی که بنیآدم را از درک یک پیکر بودن جدا کند.
آمریکا با آن سطح از تنوعات توانسته تروپی به نام ایالات متحده را بوجود آورده و تبدیل به قدرتمندترین کشور دنیا شود.
به واقع کاری که بنیانگذاران ایالات متحده کردند پذیرفتن آنتروپی و ایجاد فرصت برای همه عقاید و سلیقهها بوده. قید دانایی و توانایی توانست با تنظیم برآیندها، تروپ واحدی بسازد. اما روح پیوسته کنندهٔ این آنتروپی همانا پذیرفتن خود بعنوان یک ملت واحد بود. اگر هر چیزی بتواند عقیدهٔ یک ملت بودن ایالات متحده آمریکا را از مردم آن بگیرد، آن را نابود خواهد کرد.
همان بلایی که به واقع بر سر ایران آمد. هر بار که این پیکره متحد شد، بزرگ و قدرتمند گشت.
هرگاه که این روحیه مضمحل شد، دچار فروپاشی و انشقاق شد.
باید دانست حکومتهای انگلیس و روسیه تا مادامی که به شکل امروزی وجود دارند و دنباله روی فکری که تقسیمات بعد از جنگ جهانی را بوجود آورد، هستند، میل به فروپاشاندن پیکره متحد عرفان و تصوف، همانطور که تا کنون انجام شده، ادامه پیدا خواهد کرد تا پیشگویی گذشتگان در جوانه زدن خردگرایی از این سرزمین محقق نشود.
رژیم جمهوری اسلامی تا وقتی که برای این دو منفعت داشته باشد از ادامه آن حمایت میکنند، اما به محض اینکه این منفعت به ضرر تبدیل شود نه تنها رژیم بلکه موجودیت ایران برای آنها اهمیتی نخواهد داشت و تنها چیزی که مهم خواهد بود بردن غنیمت بیشتر از تکه تکه کردن این سرزمین خواهد بود.
چیزی که فراتر از هر قوم، نژاد، دین، مذهب، موقعیت جغرافیایی و… است، پذیرفتن این است که ما اعضای یک پیکریم و مٌثله شدن این پیکر به مرگ بخش جداشده و ضعیف شدن روح هویت ملی خواهد انجامید.
تشکیل امپراطوری کورش با دمیدن دوبارهٔ روح ملی به این پیکر واحد پس از زمستانی سخت و رویش دوباره در بهاری خوش، راه رسیدن به برگ و بار در این سرزمین است.
چیزی که به آن باور داریم و با جان و دل برای آن تلاش میکنیم.