ثبت روز شهید چیز خر در تاریخ سرزمین پارس

ثبت روز شهید چیز (کیر) خر در تاریخ سرزمین پارس حکومت امپراطوری کوروش (حکومت ری استارت) توسط سید محمد حسینی لیدر اپوزیسیون ری استارت

روز شهید چیز خر
بر شهدای چیز خران، مبارک!

امروز سومین سالگرد محمد حسین حدادیان است که در جهنم خودش می‌سوزد!
حیوانی که حیوان، مرد (نظریهٔ داروین)!

لیدر ری استارت روز کشته شدن بسیجی محمد حسین حدادیان را به نام روز شهدای چیز خر نامگذاری کرده و آن را در تاریخ سرزمین پارس ثبت کرد. او گفت:

“بعد از تغییر رژیم و طلوع امپراطوری کوروش، هر ساله روز نهم دیماه را روز شهید چیز خر می‌نامیم و آن را جشن خواهیم گرفت.
این روز در حکومت امپراطوری کورش (حکومت ری استارت)، تعطیل رسمی خواهد بود.”

البته به این دلیل روز نهم دیماه در آینده روز شهید چیز خر اعلام خواهد شد تا حامیان دیکتاتورها و سلاطین و ظالمان بدانند که اگر در راه حکومتشان بمیرند، شهیدان چیز خر خواهند بود!

هدف لیدر ری استارت این بود تا مادران مدافع حرم و مدافع امنیت رژیم بدانند که فرزندان خود را درست تربیت کرده و تلاش کنند تا آنها را در راه عملیات تروریستی و حفظ نظام‌های تروریست و کارهای انتحاری در لباس مدافعین حرم یا مدافعین امنیت، جلوی گلوله نفرستند و آنها را در جهنم خویش جاودانه نکنند.


قصیده طنز (ارسالی)

شهیدِ چیز خر دانی که باشد؟
هر آنکس بر وجودِ خود بشاشد!

نه دنیا را بسازد نه پس از آن
خسارت بیند از هر دو فراوان

به شوقِ دیــدن وجهِ خـــدای است
و یا گریان‌تر از صاحب عزای است

یکی مستــــانه دیدارِ خـــدا رفت
ولی از راهِ کج رفت و ب‌گ‌ا رفت

ندیده آن کدو، در عشق چیز است
شبیه یک دوشاخه در پـریــز است

اگرچه آن دوشاخه می‌رَود تو
ولــی بایـد ببیـنی برق آن کــو

اگر بی‌فهم شد، برقش بگیـرد
درونش سوزد و در دَم بمیرد

وگر داند چه را با برق سازد
به یکدم دین و دنیا را نبازد

کنون بهتر بگویم آنچه بایــد
که چون سوهان وجودت را بساید

اگر چه شهوت دیدار حقّ است
ولی یک چیز در آن زیر شقّ است

یکی در فکر دیدار شقایق
به سرعت می‌کشد روی شق عایق!

نه می‌داند شقایق کیست اصلاً
نه می‌داند که میلش چیست اصلاً

شقایق را تو می‌باید ببینی
که تا شاید نباشد جنسِ چینی!

شقایق‌های قلّابی زیادند
به دنیایی که مردم حزب بادند

شقایق‌های بُنجل را ننازید
که شاید جان خود را هم ببازید

بدین سان می‌رود از دست جانی
برای گرمیِ نانِ دُکانی

دکانی مملو از دین و سیاست
پر از جهل و پلیدی و نجاست

پیِ بُز می‌روی پس گوسفندی
درون این چراگاهِ چرندی!

چرا باید که پرسید و شد آگاه
وگرنه پس چرا توی چراگاه؟!

تو در بازی چماقی یا هویجی
چرا سردرگمی بچـّه بسیجی؟

چماقِ دستِ فرعونِ زمانی
هویجی این وسط توی دُکانی

فرویت می‌کننــد آنجای مردم
فروشت می‌نهند از پا و از دُم

نه می‌دانی سری یا ته پیـازی
یکی جان داری و آن را ببازی

در این اوضاع آنکس مُرد، در باس (Bus)
بگو بر دینگلوی اسبِ عبـّـاس

چو می‌میرند گو آری شهیدند
شهیــدِ آنچه که عمراً ندیدنـد

ندیده، شاید اصلاً یک کدو بود
نمازِ او نمازِ بی وضــو بود

خیال مقعدِ صدق و کمال است
خیال مقصدِ عشق و وصال است

چنان در مقعدِ جانش فرو رفت
که گویی می‌رسد آن لحظه بر نفت!

خیالِ اینکه در راهِ خدایی
خدایت در خیالاتی است واهی

خیالِ اینکه در کار بهشتی
بهشتت چیست؟ هر چیزی که کِشتی

چه کِشتی جز خیالات و توهّم؟
سر آخر در خیالت می‌شوی گـُم

درون زندگی ابزار و آلت
به دست ظالمی در اشتغالت

بجز جانی که مفت از دست دادی
چه بر آن کفّهٔ مُردَن نهادی؟

چنین گفته است مولانا، چنانی
پیِ هر چیــز باشی خود همانی

چه خوش گفت این حسینی نکته‌ها را
نخست ای بچّه پیدا کن خدا را

سپس آگاه شو راه رضا چیست
نگردی عاقبت از نیست بر نیست!

کنون ای آنکه توی ظالمانی
مواظب باش در آنجا نمانی

مواظب باش آنجا چیز دارد
مواظب باش آنجایت نخارد

مواظب باش وقتی در نبردی
شهیدِ چیز خر دیگر نگردی

۹۹/۱۲/۹

اطلاع از نظرات جدید
از طریق ایمیل، مطلع کن من را از:
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه نظرها