چالش سکوت لیدر ری استارت تأثیر شگفت انگیزی روی رو شدن دستهای پشت پرده و جاگذاری عناصر سیاسی در جدول تناوبی در جایگاه خودشان داشت. اکنون به جایی رسیدهایم که سکوت لیدر ریاستارت تبدیل به چالش شده است.
دیگر برای هر ناظری مشخص شده که تمام اپوزیسیونهای مدعی باهم توان هیچ کاری را ندارند و حداکثر توانشان در هشتگهای فضای مجازی و مصاحبههای صوری رسانهای خلاصه میشود.
خنثی، وابسته و ترکیبی بودنشان آشکار شده اما با در اختیار داشتن پول و رسانه همچنان به دورِ باطل رفتار خود ادامه میدهند.
هرچند در دقایق پایانی بازی هستیم و موتور مدعیان به پتپت کردن افتاده، اما تولید ناسنجیدهٔ هر موجی همچنان خطر موجسواری آنان با همدستی عناصر داخلی را بوجود میآورد. زیرا همچنان پول و رسانه در دستان آنان و تفنگ و زور در دستان سپاه و بسیج است.
در فاز ۲ و با نزدیکی به جنگ، اوضاع به گونهای شده که حتی بی تأثیرترین سلبریتیها نیز دهان گشوده و مجبور به سخن گفتن شدهاند. چه باید بگویند وقتی هیچ کسی در میدان نیست؟!
طرفداری از اپوزیسیونهای پوشالی آنان را مضحکهٔ مردم کرده و فحاشی به لیدر ری استارت و ریاستارتیها که نزدیک یکسال است چالش عملی نداشتهاند، میزان درک و خردشان را نمایان میکند. هر روز که به سکوت حسینی افزوده میشود بر تعداد کسانی که چپ خود را باز کرده و در آینده باید پاسخگوی رفتار، گفتار و خوی وطنفروشی خود باشند افزوده میگردد.
با زبان باز کردن گامبیها باید گفت:
من نمیدانم چرا خر خنده کرد
صاحبِ پالان خود شرمنده کرد؟!
اما از زاویه دیگر طولانی شدن سکوت حسینی غمِ فراق بزرگی را در دلهای ریاستارتیها نشانده است. از طرفی مجال شایعه پراکنان در فضای مجازی را گسترش داده و متأسفانه بعضی از ریاستارتیها را به دامان احساسی شدن و بیان کلامِ بعضاً نسنجیده سوق داده است.
سربسته باید گفت، به گواه داستانهای سیر و سلوک، حفرهٔ سکوت و غیبت در هر روند رو به رشدی موجود بوده و از ملزومات جوانه زدنِ تخمِ کاشته شده در دل رهروان است. خزان برگریز و زمستانِ مرگبار باید وجود داشته باشد تا انرژی پتانسیل ذخیره شده در دانه با آمدن بهار و هنگامهٔ رویش، به سمت رسیدن به انوار خورشید آزاد شود.
روند سیاسی ری استارت هم از این قاعده مستثنی نیست. میبایست سکوتی وجود داشته باشد تا تمام مدعیان به میدان آمده و هنر خود را نشان دهند.
در مبارزات، کسانی که در همان آغازِ کار، خود را به میانِ گود میاندازند اگر نادانترینها نباشند، شاید جسورترینها باشند اما لزوماً داناترین و بهترین مبارز نیستند.
آنان که مدعی بودند و با پروپاگاندای رسانههایشان نفس کش طلب میکردند تمام انرژی خود را از دست دادهاند و در سرمای زمستان زیر لحاف مشغول براندازی با هشتگ زدن هستند.
سودای درک سیمرغ و رسیدن به قاف، طی کردن یکی یکی پلههای ترقی درونی و بیرونی است.
میدانیم حکومت دانایان و شایستگان را تنها به دانایان و شایستگان میدهند.
آیا جز این بوده که همواره عیار باورمندان به نیکی با چالشِ ایمان و استقامت سنجیده میشود؟!