بیش از یکسال است که رسانههای اپوزسیون (اگر آنها را در مخالفت با رژیم صادق بدانیم) در حال تست کردن روش مبارزه با شیوههای گوناگون هستند، شکست مکرر طرحهای آنان بدلیل فرسوده کردن نیروی مخالفان بیشترین سود را برای ماندگاری خود رژیم داشته است.
یکی از این آزمون و خطاها انتخاب رهبر / لیدر / هماهنگ کننده برای تنظیم برآیند نیروها در جهت مقابله با رژیم بوده است.
افراد و شخصیتهایی از طرف رسانهها معرفی شدند که یکی پس از دیگری به دلیل عدم اجماع خودِ مخالفان باهم و بازخورد منفی از طرف مخاطبان این رسانهها، از گردونه حذف شدند.
این درحالی است که حسینی روش تنظیم برآیند و رسیدن به یک لیدر خوب را قبلاً شرح داده بود.
بارها نام سید محمد حسینی نیز در کنار بقیه قرار داده شد تا بتوانند در قالبی دموکرات (رأی اکثریت) و به بهانه عدم اقبال مردمی، اپوزسیون ری استارت را که عملگراترین نیروی مردمی بود، کنار زده و مهرههای خود را مطرح کرده و در اپوزسیون جاساز کنند.
برخلاف سایر نامها که با لبخندی امیدوارانه این نظرسنجیها را دنبال میکردند، لیدر ری استارت با قاطعیت تمام ریاستارتیها را از شرکت در اینچنین رأی گیریهایی منع کرده بود. وی بارها گفته است:
رأی دادنی نیست بلکه فهمیدنی است
با شکست پروژه مطرح کردن نامها، ناگهان صدای اینکه “ما احتیاج به رهبر نداریم و هریک از مبارزان خود یک رهبر است” همچون انفجار نارنجکی در میان خیل مخالفان شنیده شد.
از این بهتر نمیشد نیروهای مخالف نظام را به گسستگی رساند و نابود کرد. فراخوان تجمعات بزرگ به تجمعات پراکنده رسید. تجمعات پراکنده به محله محور و آن نیز به جمع چند نفره و اضمحلال نیروها.
اما نزدیک شدن مجاهدین و رضا پهلوی به هم، زاده شدن فرشگرد و برساخته کردن نیروهایی که ظاهر عملگرا داشته باشند، همچنان نام یک ژن خوب را در رسانهها مطرح نگاه داشت. کسی که علناً اعلام همکاری با نیروهای نظامی و امنیتی رژیم را جار میزد. کسی که نمیتوانست ارتباط خود با سپاه را کتمان کند. کسی که صاحب پول، رسانه و حتی طرفدارانی بود که در فضای مجازی قصد بت سازی از وی را داشتند. کسی که هم میخواست شاه باشد تا همه از وی حرف شنوی داشته باشند و هم نمیخواست شاه باشد تا در کاری دخالت نکند!!
با روشنگری لیدر ری استارت از مدتها قبل، تلاش ریاستارتیها برای انتقال این روشنگری به مردم و گلولهای که اینفووارز شلیک کرد، حرکتهای این ژن خوب روندی کاریکاتور گونه گرفت و به قدری سخیف شد که موجب ریزش بخش بسیاری از طرفداران وی شد. طرفدارانی که با درک شرایط مضحک وی، میپرسند:
“حالا لیدر کی باشه؟!”
لیدر ری استارت اعلام کرد که هر روز که بر سکوت ما افزوده شود به تعداد کشتگان نیز افزوده خواهد شد.
ری استارتیها میدانند که در فاز ۲ هستیم و کشتار و خونریزی اجتناب ناپذیر است. ما در فاز ۱ همه تلاشمان را کردیم…
رژیم صد در صد سرنگون خواهد شد و بسیاری از سران جنایتکارش دستگیر میشوند. ریاستارتیها تمام تلاش خود را خواهند کرد که همچون سال ۵۷ نفوذیها شروع به کشتن عناصر رژیم نکنند تا اطلاعات آنها با جنازه شان دفن نشود. اما ریاستارتیها دسترسی زیادی به عوامل بیرون کشور ندارند که از حذف و ترورشان به دست همانند یا بدتر از خودشان جلوگیری کنند.
بررسی حقوقی و قضاییِ اعمال سران رژیم و کسانی که دستشان به خون و مال مردم آلوده است تنها به عهده قاضی مستقل است.
اما دستِ کسانی که در بیرون مرزها تحت نام لابی، لیدر، رسانه، اپوزیسیون و… فعالیت میکردند هم به خون تک تک کشتگان قبلی و کشتگان طوفان آینده، آغشته است.
بعد از اینکه هوا صاف شد و همه چیز ری استارت شد، همه باید پاسخگوی آنچه انجام دادهاند باشند. این حق شخصی ریاستارتیها که کنترل بخشی از امور را دست خواهند گرفت نیست که از آن بگذرند یا نگذرند، چیزی است که در متون دینی به آن “حقالناس” میگویند که حتی خدا هم از آن نمیگذرد.
چیزی است که نظامیان به آن “خیانت به کشور” و “وطن فروشی” میگویند و برایش دادگاه صحرایی برپا میکنند.
فقط آرزو کنید ریاستارتیها کنترل بیشتری بر اوضاع داشته باشند تا شاید با ترحم و صوفی منشی، از آمار کشتگان اندکی کاسته و یا از مرگ فجیع و دردناک آنان جلوگیری شود. شاید بتوانند خود را زنده به پای میز محاکمهٔ قاضی مستقل برسانند تا عادلانه محاکمه شوند و رنج کمتری بکشند…