در حالیکه رژیم جمهوری اسلامی و اپوزسیونهای آن با در دست داشتن رسانه، هر یک ساز خود را میزنند، مفهومی که در این دعواها مغفول مانده این است که مگر مملکت صاحب ندارد که آنان با هم بر سر تصاحبش درگیرند؟
اپوزیسیون ری استارت در این مدت تلاش کرده مردم را با حقوق خود آشنا کند. به این معنی که مردم جایگاه و قدرتشان را بشناسند و به اندازه همان از خود توقع داشته باشند. گروههای سیاسی سعی میکنند با هر ترفندی خود را قیّم مردم بنامند و حق تصمیم گیری برای سرنوشت کشور را تصاحب کنند.
برای فتیله پیچ شدن طرفداران اپوزیسیونها در مباحث کافیست بپرسیم: حق تعیین اینکه مردم چه چیزی بخواهند و نخواهند، از کجا به شما داده شده است؟
اینجاست که آسمان و ریسمان بافی و شعارهای توجیه کنندهٔ بردگی و پذیرفتن تحقیر، نمایان میشود. جای تأسف دارد که عدهای از هموطنان خود را حقیر میبینند و طفل صغیر میپندارند که حاضرند تن به بردگی هر شخص و گروهی بدهند.
برای فرار از اینگونه بنبستها، در مباحثات سیاسی، به عبارت “حق حاکمیت مردم” یا “حق تعیین سرنوشت” و عباراتی شبیه این برمیخوریم. به مفهوم سادهتر اگر مردم را صاحبخانه این سرزمین بدانیم، این مردم خواهند بود که تعیین میکنند چه کسی مستأجر باشد و شرایط اجاره و مدت آن را تعیین میکنند، نه مستأجر و همسایگان و…
تمام کسانی که در آرزوی حکومت هستند همین عبارات را دست آویز قرار داده و روی آن مانور میدهند. داشتن اکثریت، رؤیای هر حاکمیتی است.
رژیم جمهوری اسلامی پس از رفراندوم با ظاهر دموکراتیک و رأی اکثریت، با بهانه قرار دادن مذهب سعی کرد با هر ترفندی که شده ولایت فقیه را بعنوان قیّم و سرپرست مردم جا بیاندازد و اندک اندک با همین روش بر تمام شئونات زندگی مردم چنگ انداخت و هویت مردم را از آنان گرفت. سایر گروههای سیاسی نیز همین روش را پیش گرفتهاند. شاهدیم طرفداران پهلوی در تلاشند خانوادهٔ وی را به عنوان ولی و سرپرست مردم معرفی کنند و برای آنان حق ویژه قائل شوند. حتی گروههای به ظاهر دموکراسیخواه نیز با هر روش و منشی که دارند سعی میکنند خود را محق به تصمیم گیری برای این سرزمین و آینده مردم نشان دهند.
دست آویز اصلی برای تمام آنها عبارت “حق حاکمیت مردم” و “حق تعیین سرنوشت” است. چیزی که در رأی اکثریت و نمایش دموکراسی ممکن است. برای فریب مخالفان و پرسشگران نیز خواست اکثریت را با عبارت “حفظ حقوق اقلیت” جمع میکنند و ژستهای روشنفکرانه میگیرند.
معمولاً از پاسخ به اینکه مشروعیت این امر از کجاست و چه معیاری برای تعیین حقوق اکثریت و اقلیت وجود دارد نیز درمیمانند.
لیدر ری استارت با صدها ساعت برنامه سعی کرد این مفهوم را به طور کامل باز کرده و برای مردم توضیح دهد. اینکه تنها صاحبان این سرزمین مردم هستند و آنانند که باید حقوق خود را تعیین کنند. اما اگر از مردم بپرسیم حقوق شما چیست به هیچ پاسخ منسجمی غیر از آنچه رسانهها میگویند، نمیرسیم. حق تعیین سرنوشت یعنی انتخاب از بین چیزهایی که رسانهها میخواهند!
وقتی برایان هوک از حق تعیین سرنوشت برای مردم ایران سخن میگوید و بیان میکند که از هیچ اپوزسیونی حمایت نمیکند، هیچ کس بهتر از ریاستارتیها معنی این پیام را درک نمیکند.
گروههای سیاسی تلاش دارند اول رژیم برود و بعد صندوق رأی تعیین کند چه بیاید. اما ری استارت این مفهوم را جا انداخت که اول باید بدانیم چه میخواهیم، خود بخود آنچه نمیخواهیم رفته است!
حق تعیین سرنوشت، تنها برگزاری یک انتخابات نیست. تمام اپوزسیونها تا همین جا را بلدند؛ مانند رفراندوم۵۷. اما کسی به مردم نمیگوید با اینکه حق تعیین سرنوشت مهمترین حق شماست، اما از آن مهمتر حق داشتن سرنوشت بهتر است!
شاید گویاترین حرف، ضرب المثلی باشد که با اندکی تغییر از زبان سید محمد حسینی لیدر ری استارت شنیده شد:
خشت اول چون نهد ملت کج، تا ثریا میرود دولت کج!
گویا نیاز به یک اعلامیه و یا یک میثاق ملی، مورد وثوق همه مردم نسبت به تعیین حقوق خود و تضمین آنهاست. یعنی مردم به عنوان صاحب خانه شرایط خود را اعلام کنند و سپس آنان که ادعای تحقق این شرایط را دارند بعنوان مستأجر برای مدت محدودی این خانه را اجاره کنند. حزب نمیتواند حکومت تشکیل دهد، بلکه میتواند دولت تشکیل دهد.
برای ری استارتیها این میثاق “قوانین اساسی امپراطوری کورش” است. قوانینی که بیان کننده حقوق مردم از هر سلیقهای (اقلیت و اکثریت) و تضمین اجرای آنهاست. نام حکومت، پرچم، یا شکل ساختار سیاسی بر اساس آن نوشته و تعیین میشود نه آنگونه که فریبکاران میخواهند.
به همین دلیل است که ری استارت در شدیدترین بایکوت خبری و سانسور به سر میبرد زیرا رسانهای شدن ری استارت مساوی آشنایی مردم به حقوق، ارزش و عظمت خود است و این به معنی حقارت و سرخوردگی فریبکاران و رسانههایشان میباشد.
پست مرتبط: